صدای شیعه

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

صدای شیعه: گروه‌های تروریستی بامداد پنجشنبه گذشته با یورش به روستای علوی‌نشین «الزاره» در جنوب استان «حماه» کشتار دسته جمعی به راه انداختند تا بار دیگر ماهیت تروریستی بودن خود را نشان دهند.

خبرگزاری «اسپوتنیک» روسیه پس از تماس با منابع محلی و امنیتی جزئیات دقیقی از این کشتار منتشر کرد و نوشت، گروه‌های تروریستی بسیاری از جمله «جبهة النصرة، أهل السنة و أجناد السنة» که کشورهای غربی نام «معارضان میانه‌رو»‌ بر آنها نهاده‌اند ساعت 5 صبح  به صورت وحشیانه‌ای به الزاره حمله کردند.

منابع امنیتی از حماه در این زمینه گزارش دادند، تروریست‌ها حمله خود را از جنوب و در نزدیکی «الرستن» و از جنوب غرب از روستای «حر بنفسه» آغاز کردند؛ محلی که پایگاه تروریست‌ها در مرز الرستن و دریاچه آن است. بدین ترتیب محله‌های غربی و جنوبی این روستا مورد حمله قرار گرفت.

تروریست‌ها 180 زن و کودک را کشته و 117 نفر را ربودند

به گزارش این خبرگزاری، در جریان حملات تروریست‌ها بیش از 180 زن و کودک کشته شدند. مردان این روستا نیز در میان ارتش سوریه در اطراف این روستا و در ریف‌های حماه به پیکار مشغول بودند.  بیشتر افرادی که در داخل روستا بودند کشته و به داخل دریاچه پرتاب شدند. 117 نفر نیز که بیشتر آنان زنان و کودکان بودند ربوده و به مکان نامشخصی منتقل شدند، ولی به احتمال زیاد به الرستن و تلبیسه انتقال داده شده‌اند.

برخی از منابع نیز در این زمینه گزارش دادند، برخی از ساکنان روستا موفق به فرار شدند و به مناطق تحت سیطره ارتش سوریه رفتند و امنیت آنان تأمین شد. این در حالی است که یک عملیات گسترده‌ برای آزادسازی این مناطق به ویژه ریف‌های جنوبی حماه که به ریف شمالی حمص و ریف غربی سلمیه متصل است آغاز خواهند شد.

خبرگزاری رسمی سوریه (سانا) نیز با افرادی که از این کشتار فرار کرده بودند مصاحبه کرده است. یکی از این افراد می‌گوید: «گروه‌های تروریستی صبح گاه و زمانی که مردم در خواب بودند به منازل یورش بردند و زنان، کودکان و سالمندان را به صورت وحشیانه‌ای کشتند... تروریست‌ها مادرم و خاله‌ام را کشتند، عمویم را اسیر کردند و فرزندانش را کشتند».

حضور عناصر تروریستی خارجی مجهز به تسلیحات پیشرفته

وی همچنین تأکید کرد که در میان تروریست‌ها عناصر خارجی نیز حضور داشتند. این تروریست‌ها از تفنگ‌های پیشرفته و لیزری استفاده می‌کردند. این عناصر پیش از ورود به منازل آن را با «آر.پی.چی» منهدم می‌کردند و پس از ورود به خانه‌ها خانواده‌ها را می‌کشتند.

یک شخص دیگر که موفق به فرار شده بود تعداد خانواده‌های مفقود را 10 خانواده برآورد کرد و گفت: تروریست‌ها کسانی را که می‌ربودند فورا می‌کشتند.

افرادی که توانسته بودند از چنگ تروریست‌ها فرار کنند تأکید کردند که با ارتش سوریه تماس گرفتند تا به افراد زخمی کمک و آنان را به مناطق امن منتقل کند.

«وائل الحلقی» نخست وزیر سوریه نیز در واکنش به این جنایت گفته بود: این کشتار تروریستی جنایت وحشیانه‌ای علیه همه مردم است و جامعه بین‌الملل باید در مبارزه با تروریسم از سوریه حمایت کند و مستقیما وارد عمل شده و جلو کشورهایی مانند قطر، عربستان و ترکیه را بگیرد که با پول و سلاح از این گروه‌ها حمایت می‌کنند.

نخست وزیر سوریه چنین جنایاتی را که با هیاهوی رسانه‌ای گسترده‌ای از سوی رسانه‌های معاند محور مقاومت همراه است، اقدامی در راستای بالا بردن روحیه گروه‌های تروریستی عنوان کرد تا از این طریق بتوانند چهره ارتش سوریه را در مبارزه با تروریست‌ها مخدوش کنند.

وی با تأکید بر اینکه ملت سوریه اطمینان دارد که می‌تواند با کمک ارتش و حمایت دوستان خود در برابر تروریسم به پیروزی برسد، تصریح کرده بود که چنین اقدامات تروریستی در عزم مردم سوریه برای بازسازی، آبادانی و انجام آشتی‌های ملی خللی وارد نخواهد کرد.

الزاره روستایی در ناحیه حربنفسه و در منطقه مرکزی حماه است. طبق سرشماری‌های سال 2004 تعداد ساکنان این روستا بالغ بر 930 نفر بود که بیشتر آنها علوی هستند.

منبع: فارس


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 156 تاريخ : دوشنبه 27 ارديبهشت 1395 ساعت: 21:11

صدای شیعه: ایجاد ادیان و فرق ساختگی یکی از ترفندهای مرسوم دول استعمارگر برای به انحراف کشیدن جریان صحیح دینداری بوده است. در حقیقت هدف کلی این بوده که فرق دست‌ساز در نهایت جایگزین ادیان الهی شده و یا حداقل چهره ادیان الهی را مشوش سازند.

در مقوله مهدویت نیز قریب یکصد و پنجاه سال پیش با کمک و هدایت استعمار انگلیس، گروه دست‌سازی با نام و عنوان بابیت و بهائیت در کشور ما شکل گرفت.

با توجه به دیدار اخیر فائزه هاشمی با عضو ارشد فرقه بهائیت،‌ حکم ارتباط با فرقه ضاله بهائیت از منظر مقام معظم رهبری در قالب پرسش و پاسخ در ادامه می‌آید:

 1. معاشرت و همنشینی و دست‌دادن دانش‏‌آموزان مسلمان با دانش‌آموزان پیرو فرقه گمراه بهائیت، اعم از این که دختر باشند یا پسر، مکلّف باشند یا غیر مکلّف، در داخل مدرسه یا خارج از آن، در دوران ابتدایی، متوسطه و پیش دانشگاهی، چه حکمی دارد؟

2. رفتار استادان و مربیان با دانش‌‏آموزانی که بهایی بودن خود را آشکار می‌‏کنند و یا یقین داریم که بهایی هستند، چگونه باید باشد؟

3. استفاده از وسایلی که همه دانش‌‏آموزان از آنها استفاده می‌‏کنند مانند شیر آب آشامیدنی، شیر توالت و آفتابه آن، صابون و مانند آن، با این که علم به مرطوب بودن دست و بدن داریم، چه حکمی دارد؟

پاسخهمه پیروان فرقه گمراه بهائیت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزى، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به امورى که مشروط به طهارت است، واجب است. ولى رفتار مدیران و معلمان و مربیان با دانش‌‏آموزان بهایى باید بر اساس مقررات قانونى و اخلاق اسلامى باشد.

 * خواهشمندیم تکلیف مؤمنین را در برخورد با فرقه گمراه بهائیت و آثار حضور پیروان آن در میان جامعه اسلامی، بیان فرمایید.

همه مؤمنین باید با حیله‌‏ها و مفاسد فرقه گمراه بهائیت مقابله نموده و از انحراف و پیوستن دیگران به آن جلوگیرى کنند.

 * گاهی بعضی از پیروان فرقه گمراه بهائیت برای ما غذا یا چیز دیگری می‏‌آورند، آیا استفاده از آنها برای ما جایز است؟

 از هرگونه معاشرت با این فرقه ضاله مضلّه، اجتناب نمایید.

 * بهائیان بسیاری در اینجا کنار ما زندگی می‏‌کنند که رفت و آمد زیادی در خانه‏‌های ما دارند. عده‏‌ای می‏‌گویند که بهایی‌‏ها نجس هستند و عده‏‌ای هم آنها را پاک می‌دانند. این گروه از بهایی‏‌ها اخلاق خوبی از خود آشکار می‏‌کنند، آیا آنها نجس هستند یا پاک؟

آنها نجس و دشمن دین و ایمانِ شما هستند، پس فرزندان عزیزم جداً از آنها بپرهیزید.


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 150 تاريخ : دوشنبه 27 ارديبهشت 1395 ساعت: 21:11

صدای شیعه به نقل از المیادین: حزب الله لبنان با صدور بیانیه ای از شهادت یکی از فرماندهان نظامی ارشد خود به نام «مصطفی بدرالدین» خبر داد.

طبق اعلام حزب الله لبنان شهید بدرالدین که به «ذوالفقار» ملقب است بر اثر وقوع انفجار مهیب در نزدیکی فرودگاه بین المللی دمشق به شهادت رسیده است.

حزب الله لبنان با انتشار خبر شهادت این فرمانده نظامی برجسته خود، برای اولین بار تصویر جدیدی از وی منتشر کرد. این در حالی است که آخرین تصاویری که از شهید بدرالدین در دست بود، مجموعه ای از تصاویر قدیمی مربوط به دهه 80 بودند.

اقدام حزب الله لبنان در انتشار تصویر جدیدی از شهید بدرالدین یادآور رویدادی مشابه در سال 2008 بود؛ زمانی که حزب الله پس از شهادت «حاج عماد مغنیه» در دمشق تصویر جدیدی از وی را منتشر کرد.

«مصطفی بدرالدین» از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان در سال 1961 چشم به جهان گشود. او از همان دوران ابتدایی پیوستنش به جبهه مقاومت در لبنان سرسختانه به مقابله با جبهه مقابل یعنی رژیم صهیونیستی پرداخت.

پس از اشغال کویت توسط صدام معدوم، تَنی چند از اعضای مقاومت از جمله شهید «مصطفی بدرالدین» در زندان کویت گرفتار شدند. وی از سال 1983 تا اوایل سال 1990 در زندان کویت اسیر بود.

شهید بدرالدین پس پایان دوران اسارت و آزادی از زندان کویت بار دیگر به لبنان بازگشت تا در جبهه نبرد حق علیه باطل نقش آفرینی کند. وی قصد داشت تا پس از آزادی از زندان کویت فرماندهی نیروهایی را که برای آزدسازی جنوب لبنان از اشغال صهیونیستها آموزش می دیدند، بر عهده گیرد.

شهید بدرالدین از جمله شخصیت های برجسته مقاومت اسلامی لبنان بود که طی سالیان دراز گویی که در سایه زندگی می کرد و روایت های بسیاری در خصوص او نقل می شُد؛ بدون اینکه هیچگونه حضور علنی داشته باشد.

از آنجایی که این شهید مقاومت به دلیل رشادت های خود در نبرد با صهیونیستها همواره مغضوب آنها و حامیانشان بود، دادگاه بین المللی مسئول رسیدگی به پرونده ترور «رفیق الحریری» تحت فشارهای آمریکایی ـ صهیونیستی وی را متهم به دست داشتن در این ترور کرد.

حزب الله لبنان پس از متهم شدن «مصطفی بدرالدین» به دست داشتن در ترور «رفیق الحریری» با صدور بیانیه ای هرگونه ارتباط وی با این حادثه را قویا رد کرد.

اطلاعات در خصوص شهید «مصطفی بدرالدین» معروف به «ذوالفقار» بسیار کم است اما بر اساس همین اطلاعات کمی نیز که در دست است باید گفت که وی برادر همسر شهید «حاج عماد مغنیه» بود.

شهید بدرالدین از زمان آغاز جنگ علیه سوریه همواره به صورت گسترده در حال رفت و آمد به این کشور بود. وی در طول زندگی سرشار از مجاهدت هایش در مسیر مقاومت چه در سوریه و چه در لبنان، مسئولیت چندین پرونده مربوط به بحران سوریه را بر عهده داشت.

حزب الله لبنان در خصوص این شهید مقاومت تصریح می کند: وی همواره از سوی دستگاه های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و آمریکا تحت تعقیب بوده و بارها نیز هدف ترور قرار گرفت اما جان سالم به در برد.

«انیس نقاش» مسئول مرکز مطالعات و پژوهش‌های راهبردی «الامان» در خصوص شهید بدرالدین می گوید: نام مصطفی بدرالدین همواره با اقدامات محور مقاومت و حزب‌الله لبنان عجین بوده و وی موقعیت قابل احترام و ویژه ای از سوی هواداران حزب‌الله داشته است، از این‌ رو تخریب این وجهه، هدفی مهم برای دشمن به شمار می‌رود.

وی همچنین می افزاید: بدرالدین هدفی گران‌بها و تحت تعقیب برای رژیم اسرائیل است.

«مصطفی بدرالدین» معروف به «ذوالفقار» سرانجام بر اثر وقوع انفجار در یکی از مراکز وابسته به حزب الله لبنان در نزدیکی فرودگاه بین المللی دمشق به شهادت رسید.

با وجود اینکه حزب الله لبنان در بیانیه خود هیچ اسمی از رژیم صهیونیستی به عنوان عامل این انفجار به میان نیاورده است اما رسانه های این رژیم مدعی شده اند که وی در حملات جنگنده های صهیونیستی به شهادت رسیده است.

رسانه های صهیونیستی تلاش می کنند تا شهادت «مصطفی بدرالدین» را به عنوان دستاوردی برای این رژیم معرفی کنند. هرچند ممکن است که این فرد در حملات رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده باشد اما حزب الله لبنان اعلام کرده که نتایج تحقیقات خود در این خصوص را به زودی منتشر می کند.


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 139 تاريخ : دوشنبه 27 ارديبهشت 1395 ساعت: 21:11

صدای شیعه: وی در دیدار علی جنتی وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی بیان داشت: قرائن به وضوح نشان می دهد قصد دولت سعودی از اعمالش توهین است و با این شرایط، باید فکر این که عربستانی ها پیشنهادی برای حج بدهند را از سر بیرون کنیم و آن چه از مردم شنیده ایم آن ها نیز مایل نیستند با ذلت به حج بروند.
وی ابراز داشت: با تعبیراتی که از دولت سعودی می شنویم و آن ها خود را مالک حرمین شریفین می دانند، می خواهند انتقام یمن، سوریه و عراق را در مساله حج از ما بگیرند و پیداست که برخورد آن ها سیاسی و انتقامی است و به این چنین حجی، خدا و بندگان خدا راضی نیستند.
وی افزود: این که دولت سعودی عنوان کرده که ایران نمی تواند با هواپیماهای خودی حاجیان ایرانی را به عربستان منتقل کند یک توهین است.
آیت الله مکارم شیرازی خطاب به وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی گفت: اگر فردا روزی بنشینید و مذاکره کنید مطمئن باشید نتیجه منفی است و نمی توانید خدمات دهی کنید و باید فکر حج امسال را از سر به در کنیم چرا که حجی آبرومندانه و عزتمندانه می خواهیم
وی افزود: کشور ما در خاورمیانه حرف اول را می زند و آمریکایی ها نیز این را قبول دارند و نباید در برابر یک عده مزدور آمریکا سر ذلت فرود آوریم و پیامبر (ص) نیز راضی به این مساله نیست و باید دور حج امسال قلم کشید.
وی اظهار داشت: باید اهرم های فشار داشته باشیم و اگر نداشته باشیم عربستانی ها خود را مالک حرمین شریفین می دانند و این طرح را باید دنبال کنیم که حرمین شریفین از نظر مراسم حج باید در اختیار سازمان همکاری اسلامی باشد و نمایندگانی از همه کشورها در آن حضور داشته باشند، در حالی که تجربه نشان داده است عربستان نمی تواند حج را اداره کند.
این مرجع تقلید گفت: بر فرض هم که عربستان بتواند حج را اداره کند دلیل بر این نیست که حرمین شریفین توسط سازمان همکاری اسلامی اداره نشود و وزارت خارجه کشورمان در این زمینه کمی کوتاهی کرد تا این مساله جا بیفتد و در مسائل سیاسی کسی پیشرفت می کند که اهرم فشار داشته باشد.
وی بیان داشت: باید ثابت کنیم داعش و تکفیری ها برخاسته از کشور عربستان سعودی است و غربی ها نیز دریافته اند و روزنامه های غربی نیز در مورد این مساله می نویسند، از این رو اکنون اسنادی را جمع آوری می کنیم و حتی عربستانی ها در کتاب های مدارس متوسطه خود نیز روی مسائل تکفیری کار می کنند.
وی ادامه داد: اسناد جمع شده را باید به مجامع بین المللی داد و نمی دانیم چرا برخی از دستگاه های ما که بیشتر در این مسائل باید همکاری کنند، همکاری زیادی ندارند و بسیاری از اسناد دست وزارت خارجه ایران است که می تواند به ما بدهد و نفراتی معین کرده ایم مشغول مطالعه جدی باشند تا این گونه اسناد را پیدا کنند.
آیت الله مکارم شیرازی گفت: مردم امسال از نرفتن به حج ناراضی نیستند و نسبت به این مساله موافقت دارند که نروند و خدا نکند برخی از افراد ما به کشورهای همسایه بروند و ویزایی بگیرند که این کار مشکل شرعی دارد.
وی ادامه داد: حج یک مساله مهم است ولی امروز عبادی سیاسی شده است و با کرامت و دین و مذهب ما پیوند خورده و باید تمام جهات را رعایت کنیم
وی در ادامه ابراز داشت: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مسئولیت های ویژه ای دارد و این وزارت پسوند ارشاد اسلامی دارد و وظیفه سنگینی دارد که با تمام وزارتخانه ها متفاوت است و مسائل فرهنگی و اخلاقی بر عهده وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی گذاشته شده است.
وی افزود: نظارت بر رسانه ها، سینما و چاپ کتاب ها بر عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و از سوی دیگر نیز دشمن یکی از اهداف خود را هجمه فرهنگی قرار داده است.
این مرجع تقلید گفت: اگر حرف اول را در منطقه می زنیم به آن دلیل است که نظام اسلامی هستیم و دشمن نمی تواند به ما زور بگوید و این کار را در عراق، یمن و سوریه نتوانسته است انجام دهد.
وی ابراز داشت: رئیس جمهوری آمریکا حرف بی محتوایی را تکرار می کند که تحریم ایران به دلیل حمایت از تروریسم است در حالی که پرچم ضد تروریسم در دست ماست و برگزاری کنگره هایی چون کنگره مقابله با تکفیری ها در قم ادعای ما را اثبات می کند.
وی ادامه داد: دشمن می خواهد ما را از درون بپوساند و اکنون سایت ها و ماهواره های فاسد غوغا می کنند و در مورد افزایش طلاق نیز عامل مهم بدآموزی همین سایت ها و مامواره ها هستند.
آیت الله مکارم شیرازی بیان داشت: سه منطقه آسیب پذیر داریم که در برابر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، منطقه اول منطقه فضای مجازی است که به طور کامل در اختیار ارشاد نیست اما سهمی در اختیار دارید و تا این فضا اصلاح نشود مسائل فرهنگی درست نمی شود، پهنه اینترنت وسیع شده و به روستاها رسیده است اما این مساله به تنهایی افتخار نیست و زمانی افتخارآمیز است که جلوی آسیب های آن را سد کنیم.
وی افزود: جلسات شورای عالی فضایی کشور باید جدی تشکیل شود و فکری به حال فضای مجازی شود که جوانان ما از دست نروند و اگر جوانان از دست بروند کشور و نظام ما از دست می رود.
وی گفت: منطقه دوم آسیب پذیر مقابل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سینماها هستند از این رو فیلم ها باید کنترل شود و تفاوت ما با غربی ها این است که خط قرمز در مسائل اخلاقی داریم و آن ها ندارند.
این مرجع تقلید ابراز داشت: یکی از عوامل بدججابی و بی حجابی صحنه های فیلم هاست، دشمن می گوید اگر حجاب را از این ها بگیریم 50 درصد نظام اسلامی ایران را ویران کرده ایم.
وی گفت: منطقه آسیب پذیر سوم مقابل وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، مساله کتاب ها و رسانه های مکتوب است گرچه کار نظارتی که می شود جای تشکر دارد ولی آسیب بیش از این است، برخی کتاب ها منتشر می شود که دارای برخی مشکلات هستند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سفر به شهر مقدس قم با شماری از مراجع تقلید و علما دیدار و گفت وگو می کند.

انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 238 تاريخ : شنبه 25 ارديبهشت 1395 ساعت: 19:15

صدای شیعه: کتاب صحیفه سجادیه یکی از ارزنده ترین منابع شیعه است که امام سجاد معارف اسلامی را در قالب دعا و نیایش عرضه داشته است. شهید سید محمد باقر صدر(ره) می گوید صحیفه سجادیه را باید به عنوان بزرگترین عمل اجتماعی زمان و موقعیت امام(ع) معرفی کرد. از صحیفه سجادیه، که سند آن به امام زین العابدین (ع) منتهی می شود، به «اخت القرآن» و «انجیل اهل البیت» و «زبور آل محمد(ص)» و «صحیفه کامله» تعبیر شده است. فصاحت و بلاغت صحیفه حاکی از آن است که نمی تواند کلام غیرمعصوم(ع) باشد. چنانکه وقتی آیت الله مرعشی نجفی(ره) صحیفه سجادیه را به عنوان هدیه برای «طنطاوی»، مفسر قرآن، ارسال می کند، طنطاوی می گوید: این کتاب را فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق دیدم.

میلاد با سعادت امام زین العابدین بهانه ای شد تا تامل دوباره ای بر روی برخی از مفاهیم صحیفه سجادیه داشته باشم. برای این منظور به سراغ حجت الاسلام احمد غلامعلی عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث و هم چنین حجت الاسلام والمسلمین احمد عابدی، رئیس دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم رفتیم تا نظر ایشان را در مورد موضوعاتی مانند نگاه اخلاقی امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه و همچنین تبیین جایگاه امامت در این کتاب شریف جویا شویم. متن زیر مشروح گفتگو با این کارشناسان دینی است.

حجت الاسلام احمد غلامعلی در مورد زمانه امام سجاد و چگونگی انتقال معارف به صورت دعا گفت: این موضوعات از جمله موضوعاتی است که همواره به آن پرداخته می شود. اما یکی از موضوعاتی که هنوز نیاز به تامل دارد کتاب صحیفه سجادیه است که متاسفانه بیشتر به عنوان کتاب دعا به آن نگاه شده است و در کلیات از آن گذشته ایم. در حالی که باید صحیفه سجادیه در موضوعات متخلف و میان رشته ای مورد توجه قرار گیرد و متناسب با نیاز امروز جامعه از آن طرح هایی استخراج شود.

وی در خصوص موضوع اخلاق در صحیفه سجادیه توضیح داد: اخلاق معمولا در جامعه ما به عنوان اخلاق توصیه ای است. یعنی مثلا توصیه می شود که دروغ نگویید. ما باید صحیفه سجادیه را از نگاه اخلاق کاربردی مورد توجه قرار دهیم. یعنی کاری کنیم که بتوانیم بر اساس صحیفه سجادیه برای اقشار مختلف به صورت جداگانه اخلاق را احصا کنیم و این اخلاق را کاربردی کنیم. حضرت سجاد یک معدن آموزه های اخلاقی و عرفانی را برای ما گذاشته ولی این معدن همچنان بکر است.

این کارشناس دینی گفت: چند دعای صحیفه به طور خاص به مباحث اخلاقی اشاره دارد که مهمترین آن دعای بیستم، دعای مکارم الاخلاق است. نکته لطیفی که در سراسر دعای مکارم الاخلاق دیده می شود این است که نقطه تعادل اخلاق کجاست؟ مثلا عبادت خیلی خوب است ولی ممکن است آسیب همین عبادت عجب و غرور باشد. در دعای مکارم الاخلاق هم به اخلاق اشاره شده و هم به آسیب هایی که ممکن است داشته باشد اشاره شده است.

وی افزود: شما فکر نکنید که اخلاق نمی تواند آسیب داشته باشد. اتفاقا از همان ناحیه اخلاقی ممکن است به ما آسیب وارد شود. فردی ممکن است بسیار متدین باشد اما در عین حال متکبر یا خودپسند باشد. این موضوعات را امام سجاد(ع) خیلی دقیق در دعای مکارم الاخلاق مطرح کرده اند.

این استاد دانشگاه با اشاره به دعای هشتم صحیفه سجادیه گفت: عنوان این دعا استعاذه است. استعاذه به معنای پناه بردن است. مثلا به خدا از شر شیطان پناه می بریم. حضرت در این دعا از ناخوشی ها و اخلاق نکوهیده به خداوند پناه می برد. من به برخی از جملاتن این دعا اشاره می کنم. در ابتدای این دعا آمده است «اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ» خدایا به تو پناه می برم از اینکه حرص من فوران کند. ما در زندگی نیاز به حرص داریم و اگر حرص نباشد دیگر تلاشی برای زندگی انجام نمی گیرد. اما باید توجه داشت که جایی حرص مذموم است که زیاد از حد شود.

حجت الاسلام غلامعلی ادامه داد: حضرت می فرماید «أَوْ نَقُولَ فِی الْعِلْمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ» خدایا به تو پناه می برم بخاطر چیزی که نمی دانم ولی در مورد آن اظهار علم کنم. لذا در روزگار ما فراوان دیده می شود که کسانی در مورد مسائل مختلف دانشی ندارند ولی در هر موردی سخن می گویند.

وی افزود: حضرت به ظرفیت افراد توجه می کند. ما برای بالابردن ظرفیت جامعه خود چه کرده ایم؟ مثلا تعریف برای کسی که خود را نساخته باشد چه آسیب خواهد داشت؟ حضرت می فرماید «ولا ترفعنی فی الناس درجه الا حططتنی عند نفسی مثلها» یعنی خدایا هیچ درجه ای از من را بین مردم بالا مبر جز آنکه مرا معادل آن منزلت و مزیت، در نزد خودم پست گردانی. یعنی خود را بشناسم و بدانم که آن تعریفی که مردم می کنند واقعی نیست.

این کارشناس دینی در خصوص مباحث امامت در صحیفه سجادیه توضیح داد: بحث امامت هم در صحیفه سجادیه مورد بررسی قرار گرفته و هم بصورت مستقل توسط امام سجاد(ع) به آن پرداخته شده است. یعنی حضرت به نوعی صحبت می کنند که افرادی که جایگاه امامت را نمی شناسند، قانع شوند.

وی ادامه داد: در صحیفه سجادیه چند نکته در بحث امامت وجود دارد. یکی در دعای دوم است که درباره پیامبر اکرم(ص) است که در آنجا خصلت هایی که ذکر می شود در مورد اهل بیت هم صادق است.

عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث گفت: یکی از موارد دیگر دعای چهارم است. در دعای چهارم حضرت این بحث تابعین پیامبران را مطرح می کند. کانّه حضرت خود را دیده و در حال بیان ویژگی های خود است.

این کارشناس دینی درخصوص در دعای چهل و هفتم که برای روز عرفه است، اظهار داشت: در این دعا حضرت اهل بیت را معرفی می کند تا به امام زمان(عج) می رسد. مثلا حضرت می فرماید خدایا ولی خود را توفیق ده به شکر این نعمت که او را برای ما امام و پیشوا کردی و ما نیز نصیب کن که شکر این نعمت را به جا آوریم. لذا حضرت می فرماید اینکه من امام دارم نیازمند شکرگذاری است.

وی ادامه داد: امام از خدا می خواهد «وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانا نَصِيرا» یعنی امامت باید آن سلطنت یاری کننده باشد و امام در همه وجوه زندگی ما غالب باشد.

غلامعلی ادامه داد: حضرت می فرماید: «اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِيِّکَ شُکْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِيهِ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانا نَصِيرا، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحا يَسِيرا، وَ أَعِنْهُ بِرُکْنِکَ الْأَعَزِّ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ، وَ رَاعِهِ بِعَيْنِکَ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِکَ وَ انْصُرْهُ بِمَلائِکَتِکَ وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِکَ الْأَغْلَبِ.» یعنی پس ولى خود را الهام کن تا شکر اين نعمت بگزارد، و ما را نيز الهام کن که نعمت وجود او را سپاس گوييم و او را به فيروزى از جانب خود نصرت کن، و کار او را به آسانى بگشاى و به پشتيبانى محکم خود او را مدد فرماى و پشت او را قوى کن و بازوى او را نيرومند گردان، و او را به ديده رعايت خود نگران باش و در کنف حمايت خود نگهدار، و به فرشتگانش يارى کن و به سپاه نيرومند خويش مدد ده.

وی در پایان گفت: کارآیی امام این است که باید کتاب خدا را بر پا بدارد و دین را زنده نگه دارد و در برابر ظالمین بایستد و معالم دین را به ما نشان دهد، که به اینها نیز در صحیفه سجادیه مورد اشاره واقع شده است.

حجت الاسلام والمسلمین احمد عابدی، رئیس دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در مورد ویژگی های صحیفه سجادیه گفت: صحیفه سجادیه به عنوان زبور آل محمد(ص) شهرت دارد ولی صحیفه سجادیه همان طور که در ابتدای آن آمده 75 دعا از امام زین العابدین(ع) است در حالی که صحیفه سجادیه ای که در دسترس ماست شامل 54 دعاست، یعنی 21 دعا کم است. این باعث شده که عده ای از علما به دنبال آن 21 دعا را پیدا کنند.

وی ادامه داد: مرحوم شیخ حر عاملی صاحب کتاب وسائل الشیعه به این کار همت گماشت و حتی بیشتر از 21 دعا پیدا کرد و کتابی نوشت بنام صحیفه سجادیه ثانیه یعنی دومی. بعد از شیخ حر عاملی، علامه افندی شاگرد علامه مجلسی در قرن یازدهم به دنبال این کار رفت که دعاهای جدیدی علاوه بر دعاهای شیخ حر عاملی دست پیدا کرد و کتابی نوشت به نام صحیفه سجادیه سویم.

رئیس دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم گفت: بعد از علامه افندی مرحوم حاج میرزاحسین نوری پدر استاد آقا شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح، استاد ایشان دنبال آن 21 دعا گشت، یک دعاهای جدیدی پیدا کرد یک کتابی نوشت بنام صحیفه سجادیه چهارمی. بعد از ایشان مرحوم ملامحسن امین جبل عاملی صاحب کتاب اعیان الشیعه هم دنبال آن 21 دعا می گشت، دعاهای جدیدی از امام چهارم پیدا کرد و کتابی بنام صحیفه سجادیه پنجم را نوشت. بعد از ایشان مرحوم کربلایی علی تبریزی دنبال آن 21 دعا می گشت، یک دعاهای جدیدی پیدا کرد یک کتابی نوشت به نام صحیفه سجادیه ششم. بعدش شیخ هادی مکفر دنبال آن 21 دعا می گشت یک دعاهای جدیدی پیدا کرد و کتابی نوشت به نام صحیفه سجادیه هفتم. آقاشیخ آقابزرگ تهرانی استاد امام دنبال همان 21 دعا می گشت، یک دعاهای جدیدی پیدا کرد کتابی نوشت به نام صحیفه سجادیه هشتم. یعنی الان ما 8 صحیفه سجادیه داریم.

این کارشناس دینی ادامه داد: آنچه در دسترس عموم مردم است همان صحیفه سجادیه اول است که 54 دعا دارد. دعاهایی که در صحیفه سجادیه اول است در صحیفه سجادیه دوم نیست. صحیفه سجادیه دوم یک دعاهایی دارد غیر از صحیفه سجادیه اول و دعاهایی درصحیفه سجادیه اولی و دومی هست که در سومی نیست. سومی دعاهای جدیدی دارد.  دعاهایی که در صحیفه اول و دوم و سوم هست در چهارم نیست. صحیفه چهارم دعاهای جدیدی دارد. الان ما هشت صحیفه سجادیه داریم که هر کدام دعاهای امام زین العابدین(ع) را دارند. مثلا دعای ابوحمزه ثمالی که در ماه رمضان می خوانند متعلق به امام سجاد(ع) است ولی در صحیفه سجادیه نیست. اینها دعاهایی هستند که در صحیفه دوم تا چهارم هستند. در صحیفه اول این دعاها نیست.

حجت الاسلام عابدی با بیان اینکه یکی از امتیازات ویژه شیعه نسبت به ادیان و مذاهب دیگر کتابهای دعا است، گفت: این تعداد دعاهایی که در شیعه وجود دارد در هیچ دین و مذهبی نیست. سیصد کتاب شبیه مفاتیح در میان تراث ما وجود دارد که بعضی ها چاپ شدند و بعضی ها هم خطی هستند. این نشان می دهد که در شیعه چقدر دعا فراوان است. جای تأسف این است که مسیحی ها معمولا دعا ندارند و روزهای یکشنبه که به کلیسا می روند یک شعر دانته را می خوانند. شعر دانته، شعری است در مدح خدا که از یونان باستان است. یک شعر دارند در مدح خدا و با این یک شعر چقدر فلسفه درست کردند. چقدر مکتبهای تربیتی درست کردند و دارند دنیا را می گیرند. ما شیعیان این همه کتاب دعا داریم ولی کار تحقیقی و پژوهشی درباره این دعاها به ویژه صحیفه سجادیه کم انجام دادیم.


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 151 تاريخ : شنبه 25 ارديبهشت 1395 ساعت: 19:15

صدای شیعه: خبرگزاری "اسپوتنیک" در تحلیلی به کوشش "فهیم الصورانی" آورد: «بحرین» از سال 2012شاهد اعتراض های مردمی وسیعی بوده است که خواهان اصلاح وضع سیاسی، توقف تبعیض ها و احترام به حقوق بشر هستند. این اعتراض ها موجب برقراری قانون وضعیت فوق العاده شد که البته در همان متوقف شد. اما شیوه امنیتی در وضعیت فوق العاده همچنان تا امروز پابرجاست و در برابر آن شمار بازداشتی ها و زندانیان افزایش یافته و اکنون به حدود 4000 نفر می سد. همچنان که سیاست ناپدید شدن اجباری و مصونیت از مجازات در بین نهادهای امنیتی و قضایی نیز رواج یافت و این برخلاف توصیه های صادر شده از سوی مکانیسم های سازمان ملل و دیگر نهادهای بین المللی حقوق بشر بوده است.

با وجود ایجاد نهادهای حقوقی تابع حکومت، کمیته مستقل تحقیق ،مانند بنیاد ملی حقوق بشر و دبیرخانه کل شکایات در وزارت کشور و یکسان سازی تحقیق ویژه، تابع نماینده دادستان عمومی و دفتر زندانیان، اما این نهادها با وجود پایه و اساس مثبت خود نقشی در بهبود وضعیت حقوق بشر که هدف اصلی آنها بود، نداشته اند و نقش اصلی آن ها بهبود تصویر حکومت در انظار جوامع بین المللی بدون هیچ گونه تحول مثبت و عملی در وضعیت حقوق بشر است.

نکته جالب توجه اینکه دادستان عمومی و دادگاه ها به عنوان ابزاری برای پیگرد قانونی فعالان سیاسى و مدافعان حقوق بشر مورد استفاده قرار می گیرند. رژیم آل خلیفه در برابر هیچ یک از مقامات امنیتی عالی رتبه برای بازجویی، تحقیق یا محاکمه های جنایت های سال های اخیر را که موجب شکنجه و قتل تظاهرکنندگان شد، سرخم نکرد.

کمیته آمریکایی آزادی بین المللی مذهبی از دولت آمریکا خواست تا برای اجرای توصیه های کمیته حقیقت یاب مستقل «بحرین» در مورد مسائل مربوط به آزادی مذهب و عقیده و پاسخگویی نسبت به سوء استفاده های گذشته علیه شیعیان به دولت بحرین اعمال فشار نماید.

این کمیته در گزارش سالانه خود در مورد آزادی دینی بین المللی در سال 2016  ذکر کرد که شهروندان شیعه در بحرین هنوز هم مورد بازجویی، بازداشت و دستگیری قرار می گیرند. این گزارش به بازجوئی از «شیخ میثم سلمان» روحانی فعال شیعه در زمینه گفت و گوی ادیان به دلیل انتقاد از سیاست های حکومت «بحرین»  و نیز حمایت از حقوق بشر و آزادی های مذهبی اشاره کرد.

این کمیته همچنین تاکید کرد که "رژیم آل خلیفه هنوز هم مقامات امنیتی را به خاطر جنایت های خطرناک آنان در حق تظاهرات کنندگان شیعه و آزادی و زندانی و قتل و شکنجه آنها مورد بازخواست قرار نداده است.

این کمیته بر ادامه عملکرد رسانه های حکومتی در کاربرد خطاب فرقه ای علیه شیعه به طور خاص نیز تاکید کرد.

اگر چه دولت بحرین پس از سال 2011  هیأت هایی چون دفتر تنظیمات شهری برای جبران موارد فوت و صدمات ناشی از آشوب های سال 2011 را به منظور رسیدگی به پاسخگویی نسبت به  جنایت ها و یا دفتر بازرسی شکایت ها در وزارت کشور برای تضمین انطباق با استانداردهای پلیس و دریافت گزارش های بد رفتاری تشکیل داد اما مقامات امنیتی را به دلیل ارتکاب جنایتهای خطرناک مورد مؤاخذه قرار نداد، جنایت هایی که تظاهرات کنندگان شیعه و قتل و زندان و شکنجه آنها را به طور رایج مورد هدف قرار داد.

دادگاه های «بحرین» تنها چند افسر پلیس رده پایین را با شفافیت کم و یا عدم شفافیت در محاکمه ها و اتهامات و مدت محکومیت به زندان، محکوم کرد و عده بسیاری از آنها تبرئه شدند.

منبع:شبستان


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 154 تاريخ : چهارشنبه 22 ارديبهشت 1395 ساعت: 19:38

صدای شیعه: متن زیر مشروح درس اخلاق حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر رشاد در جمع طلاب حوزه علميه امام رضا(ع) است که در تاریخ 15 اردیبهشت ماه ایراد شده است. متن این سخنرانی را در ادامه می خوانید.

در جلسات گذشته پیرامون آثار غیبت بحث کردیم. و عرض شد که این رذیلت، پاره ای آثار فردی، روحی و انفسی دارد. و پاره ای آثار اجتماعی و آفاقی دارد. فی الجمله بخشی از آثار را توضیح دادیم.

اثر شیاع غیبت در جامعه

اما از جمله آثاری که در اخبار ما ذکر شده است این است که گویی سنت پروردگار و قاعده و قانون الهی این است که اگر کسی بدی کند دیگری هم نسبت به او بدی خواهد کرد. این قاعده در خصوص غیبت هم مطرح شده است. از امام صادق(ع) نقل شده است که حضرت فرمودند: «لا تَغتب فتُغتب...» غیبت دیگری را نکن تا او هم غیبت تو را بکند! یک معنای این روایت اینست که اگر غیبت کسی را بکنی بدان که این رذیلت شیاع می یابد و رسم می شود و نهایتا نوبت به تو هم می رسد.

خیال می کنی اگر غیبت کسی را بکنی تمام می شود و یک طرفه است؟ وقتی تو غیبت کنی دیگران هم از تو یاد می گیرند و همین طور آرام آرام سنت می شود و قبح غیبت از بین می رود. و همه غیبت همدیگر را می کنند. یک معنا همین است که غیبت نکن تا به عنوان رسم و سنتی در بین مردم رواج یابد و جامعه را آلوده کند. چرا که برای دیگران هم مانند تو شرایط فراهم است تا مرتکب این فعل قبیح شوند. لذا معنایی که از این روایت برداشت می شود تحلیل اجتماعی آثار غیبت است که اگر غیبت کنیم باعث نشر این رذیلت می شویم.

غیبت؛ گناهی گریبانگیر

در حدیث دیگری حضرت می فرمایند: لايطمعن...المغتاب في السلامه(الخصال: 434 / 20). کسی که غیبت می کند خیال نکند که سالم می ماند. دیگر نباید طمع سلامت داشته باشد. و یا به همین معنا که وقتی غیبت می کنی روزی هم تو مورد غیبت قرار خواهی گرفت. جامعه آلوده می شود. خیال نکن غیبت دیگران را می کنی اما راجع به تو غیبت نخواهد شد! طبیعی است که دیگران هم عکس العمل نشان می دهند. حدیث دوم موید معنای اولی است که از حدیث اول عرض کردیم.

معنای دوم حدیث اشاره ای به گفته های اول جلسه است که عرض شد سنت هایی وجود دارد. در روایات فراوانی این قضیه هست. در انواع معاصی این مطلب مطرح شده است. مثلا فرموده اند: به دیده ریبه و به قصد حرام به محارم دیگران نگاه مکن که همین اتفاق راجع به خودت می افتد. و به نوامیس تو می نگرند. البته این روایات هم همین دو تفسیر را می پذیرد. یکی تحلیل اجتماعی ماجراست. وقتی کسی چشم چرانی کند یکی یکی افراد از هم یاد می گیرند. وقتی تعداد افرادی که حریم نگاه نمی دارند و چشم چرانی می کنند زیاد شد؛ عده ای هم نسبت به محارم شما چشم چرانی می کنند.

هرچه کنی به خود کنی...

اما معنای دوم، تحلیل معنوی و متکی به سنن الهی است که اصولا همان بدی ای که در حق دیگران می کنی دیگری در حق تو خواهد کرد. «لا تَغتب فتُغتب، ولا تحفر لاخيک حفرة فتقع فيها...» این ضرب المثل را در فارسی هم داریم که گفته می شود چاه کن اول خودش ته چاه است. امام(ع) هم می فرماید: برای دیگری دام نگستر و حفره نکن که خودت درونش خواهی افتاد. سپس به آن سنت الهی و قاعده افعال خداوندی اشاره می فرماید: فإنک کما تَدين تُدان.(البحار: 75 / 249 / 16). همان طور که عمل می کنی با تو عمل می شود.

این نشان می دهد که تفسیر دوم از این حدیث صحیح تر است چرا که در آخر به همین مطلب استدلال می فرمایند. سنت الهی چنین است. خداوند همه عذاب ها و عقاب ها را به آخرت موکول نمی کند. بلکه برخی در همین دنیا گریبان گیر انسان می شود که یکی از آنها بازخورد متقابل افشای سرّ دیگران است. این هم نوعی عذاب است که خداوند در سنن خود تعبیه کرده است. اگر به مظلومی بد کردی در حالی که او یا صدایش به جایی نمی رسد که از خودش دفاع کند یا شرایطش مجال دفاع از حقش را نمی دهد. یا اصلا مطلع نیست که به او تهمت زدی یا اهانت کردی یا افترا بستی؛ خیال می کنی کار تمام است و موکول به قیامت می شود؟ تا اینکه آخر عمر توبه کنی و آمرزیده شوی؟ نخیر! خداوند همین جا عقاب می کند.

از جمله عقاب ها ابتلای انسان در همین دنیا است. همین جا باید تاوان داد. و انتقام در همین دنیا گرفته می شود. این قاعده ای است که حضرت بر طبق آن استدلال می فرمایند: فإنک کما تَدين تُدان. هرجور رفتار کنی همان گونه نیز با تو عمل می شود. پس یکی از آثار و عواقب منفی رذیلت غیبت این است که به خود انسان برمی گردد. و دارای بازتاب و پژواک است. عمل آدمی پژواک دارد. مثل کوه که فریاد می زنید و پژواک آن به شما برمی گردد. صَدایش برمی گردد. کلمه «صَدا» صحیح است نه «صِدا». صَدا هم معنی پژواک است و غیر از ندا است که به معنی فریاد است. دنیا مانند کوه، بازتاب دارد. عملی را انجام می دهید و نه یک بار که ده بار آن صَدا به شما برمی گردد.

اخراج از مملکت الله

حدیث دیگری از امام صادق(ع) هست که حضرت می فرمایند: «من روى على مؤمن روايه يريد بها شينه و هدم مروته ليسقط من أعين الناس، أخرجه الله عزوجل من ولايته إلى ولايه الشيطان» (البحار: 75 / 258 / 53). اگر کسی چیزی از برادر مومن خود را در غیابش نقل کند. (نقل هم دوالّ مختلفی دارد. نظیر نوشتن یا ایما و اشاره) تا او را تخریب کند و موجب شین برادر دینی خود شود و انهدام شخصیت او را درپی داشته باشد تا او را در چشم مردم فرو کاهد یا از چشم مردم بیفتد؛ خداوند هم او را از مدار ولایت خود اخراج می کند.

به تعبیر امروزی گذرنامه و تبعیت او را باطل می کند. تو دیگر جزء کشور من نیستی! برو به ولایت شیطان! جزء مملکت من نیستی تا در اختیار من باشی. برو و در مملکت شیطان تنفس کن! همان چیزی می شود که برای بعضی از ما اتفاق افتاده است. زیر پرچم جمهوری اسلامی هستیم ولی امریکایی فکر می کنیم. تأسف دارد که بعضی به دست خود دوتبعیتی می شوند. قدر این نعمت را نمی دانند که در کشور امام زمان و امام رضا(ع) و مملکت اهل بیت(ع) هستند و در این فضا تنفس می کنند.

متأسفانه بعضی از مدیران نظام خود را دو تبعیتی می کنند. اینجا می شود با فریبکاری کار را جلو برد. اما در حکومت خدا این طور نیست. یا رومی روم یا زنگی زنگ! خدا دو تا گذرنامه نمی دهد. خطاب می کند یا تابع مملکت منی یا تابع مملکت شیطان! نمی شود گفت ذره ای مشرکیم و ذره ای موحّد! درست است که توحید مراتب دارد. اما اگر مشرک باشی دیگر از دایره توحید خارج هستی.

خداوند متعال می فرماید کسی که بنا دارد در غالب غیبت، شین مومنی را سبب شود و به افشای اسرار دیگران دست یازد- چه رسد به اینکه تهمت بزند. جون وقتی بعضی را از غیبت نهی می کنید پاسخ می دهند: دروغ که نمی گویم. به چشم خودم دیده ام! حتی خیال می شود غیبت کردن صرف گفتن بدی های شخص است. نخیر! طبق روایات هرآنچه طرف ما راضی به گفتن آن نباشد غیبت است. چراکه از حقوق و حریم خصوصی فرد است. و حق دخالت نداریم- او را از حوزه حکومت خود اخراج می کنم و به حوزه حکومت شیطان می فرستم.

تبعه مملکت شیطان!

در هستی منطقه آزادی وجود ندارد. یا در ولایت الهی هستی و یا اگر نیستی در ولایت شیطانی. خیلی مرزها دقیق است. لذا اگر از این در خارج می شود از همان در وارد ولایت دیگری می شوی. آن چنان که هرکس در کشوری زندگی می کند تابع قوانین آن است؛ کسی که به حوزه مملکت و ولایت شیطان وارد شد تابع قوانین شیطان است. و همه کارهای او شیطانی می شود. در نتیجه اگر عمل صالحی هم انجام دهد شیطانی است. نماز شب می خواند ولی شیطانی است و مواخذه می شود. چون سحر برمی خیزد؛ نوافلش را با صدای بلند می خواند تا همسایه بشنود. به خاطر همین عمل به ظاهر مستحب هم کتکش می زنند. چون تابع ولایت شیطان شده است و نماز شبش هم ریایی و شیطانی است.

به عمل کار برآید...

اینکه ابلیس چهار هزار سال در آسمان چهارم به عبادت مشغول بوده است و به فرموده امیرالمومنین(ع) : لا یدری ا من سنتی الدنیا ام من سنتی الاخره. - البته حضرت می دانند ولی می خواهند به اهمیت قضیه اشاره کنند- می فرمایند: معلوم نیست این چهارهزار سال براساس سالهای دنیاست که بر حسب حرکات خورشید و ماه محاسبه می شود یا آخرتی است که هر روزش پنجاه هزار سال دنیایی است. عبادت شیطان در زمین نبود بلکه در آسمان بود.

بین آدم نماهای حیوان سیرت نبود بلکه در صفوف فرشته ها بود. ضمن آنکه مزاحمی هم برای عبادتش وجود نداشت. نه طلبه و دانشجو بود نه مدیر و سیاست مدار. بلکه یک سره همه این مدت دراز را در عبادت خدا گذراند. اما معلوم می شود همه این عبادات بی ثمر بوده چرا که خودش را هم نتوانسته نجات دهد. مثل این هایی که مدعی عرفان هستند ولی هزار جور فساد از آنها سر می زند. معلوم می شود عرفانشان دروغ است. بهترین شاخص برای فهم صحت ادعاهای عرفان و معنویت و اخلاق، عمل سرزده از مدعّی است.

راجع به یکی از افرادی که مدعی عرفان هم هست جایی گفتم که عرفان این آقا عقیم است. برای اینکه اگر اهل سلوک بود- آنچنان که مدعی است جزء اقطاب عرفا و صوفیه است- و عرفان علوی و زایا داشت خودش را نجات می داد. نمی رفت مسئول دفتر فرح شود. عارف و مسئولیت دفتر فرح!؟ این چه عرفانی است!؟ خودت را نتوانسته ای نجات دهی؛ حالا مدعی هستی که دیگران را می توانی با این عرفان نجات دهی!؟ به هر حال عمل آدم باید نشان بدهد. اگر عمل انسان نتیجه ندارد معلوم می شود آن عمل اشکال دارد. چهار هزار سال عبادت ابلیس، ابلیسی بوده است. البته حضرت می فرماید اینجا یک چیز اتفاق افتاد و آن اینکه ابلیس کبر ورزید. و این تکبر او را ساقط کرد.

هر کس محاسبه نکند از ما نیست!

ما هم بنشینیم محاسبه کنیم که چند بار در روز ساقط می شویم؟ خیال می کنیم خدا با شیطان دشمنی داشت و دنبال بهانه ای بود که بعد از چهار هزار سال عبادت، او را ساقط کند؟ نه! بلکه خداوند دلسوز بندگانش است و دائم می خواهد پر و بال مخلوقاتش را بگیرد و با رحمت با آنان برخورد کند.

نه اینکه خیال کنیم خداوند –العیاذبالله به تعبیر عامیانه- با ابلیس پدرکشتگی داشت! پدر کشتی و تخم کین کاشتی! نخیر آقا! خداوند با کسی تعارف ندارد- العیاذ بالله-پسر خاله ما نیست! حالا ما حساب کنیم ببینیم چند بار در روز مثل ابلیس سقوط می کنیم؟ العیاذ بالله چند بار کبر می ورزیم؟ چند بار به عجب گرفتار می شویم؟ چند بار دروغ می گوییم و غیبت می کنیم؟

امام کاظم(ع) در حدیثی می فرمایند: «هر آن کسی که هر روز محاسبه نداشته باشد-هر روز ننشیند حساب و کتاب کند که من امروز چه بلایی سر خودم آوردم- از ما نیست.»

با خود چکار می کنیم؟

می خواهید بفهمید چه کسی شیعه است؟ «سلمان منا اهل البیت» یعنی چه؟ سلمانی که یک پیرمرد دویست و چند ساله است و همه ادیان را تجربه کرده تا به اسلام رسیده است. و در اسلام هم کنار امیرالمومنین(ع) قرار گرفته، چه اتفاقی افتاده است که فرموده اند: «سلمان از ما اهل بیت است». آن وقت دیگری هم در بیت پیغمبر است ولی مطرود است. ما گمان می کنیم خودمان چه حال و روزی داریم؟ می فرماید می خواهید مطلع شوید؟

غروبی، آخر وقتی بنشینید ببینید آن روز با خود چه کرده اید! و اگر کسی بی مبالات باشد- که ان شاءالله ما طلبه ها این گونه نیستیم و نباید چنین باشیم- مثل این است که از ابتدای روز چاقو به دست گرفته و پییوسته خود را زخم و زیل کرده است. یا مثل کسی است که درون لجن رفته و همه وجودش را لجن های متعفن بدرنگ گرفته است. اگر بنشیند و محاسبه کند می گوید خدایا من با خود چه کرده ام! واقعا باید با خدا خلوت کرد و معترف بود به اینکه خدایا هر چه در ذهن من هم خطور کرده می دانی ما تخفی الصدور در مشت توست! صادقانه بگوییم خدایا ببخشید! البته به خاطر کارهای خوبی هم که کرده ایم امیدوار شویم.

خداوند هم صفات جمال دارد و هم صفات جمال. صرفا به صفات جلالی الهی توجه نکنیم! باید ساحت الهی را جمالی هم دید. خدایی که یک سویه دیده شود خدا نیست! مثل اسلام تک ساحتی که اسلام نیست. اسلام رحمانی محض، اسلام نیست. کما اینکه اسلام داعشی هم اسلام نیست. هیچکدام اسلام نیستند. اسلام آن است که هم رحمانیت دارد و هم سطوت و جهاد و حماسه. هم جاذبه دارد و هم دافعه.

توبه پایان کار نیست!

بعضی گناهان طوری است که مشکل دارد و با توبه مشکلش حل نمی شود که غیبت از جمله آنها است. پرسیده شد چرا گفته شده الغیبه اشد من الزنا؟ زنا که این همه در قران و روایات و در عرف مومنین و متشرعین گناه سنگینی است. فرمودند: به جهت آنکه اگر کسی از زنا توبه کرد پاک می شود ولی غیبت، تضییع حق الناس است.

طرف مقابل تو تنها خدا نیست. باید سراغ غیبت شونده بروی و رضایت او را جلب کنی! زنده است یا مرده؟ پیدایش می کنی یا نه؟ رضایت می دهد یا نه؟ به او هم دسترسی یافتی با بقیه ای که شنیده اند چه می کنی؟ آنها که شنیده اند و نقل کرده اند چه؟ چطور می خواهی ذهن آنها را تصحیح کنی؟ آبروی مومنی را برده ای! لذا غیبت از زنا شدیدتر است.

روایتی سنگین و کمرشکن!

آنگاه در روایتی می فرمایند: «أوحى الله إلى موسى علیه السلام؛ من مات تائبا عن الغيبه فهو آخر من يدخل إلى الجنه و من مات مصرّا عليها فهو أول من يدخل النار» (مستدرک وسائل الشيعة : 9 / 126) اگر کسی بمیرد و از غیبت توبه کرده باشد؛ آخرین کسی است که وارد بهشت می شود.

حالا چقدر طول می کشد تا نوبت به آخرین نفر برسد؟ و الله العالم! آیا بعد از کسانی است که وارد جهنم می شوند و عذاب را می چشند و مدتها طول می کشد تا تطهیر شوند؟ یعنی آیا در این مدت اهل غیبت در محشر سرگردان هستند؟ یا عذاب می کشند تا دیگران هم در عذاب تطهیر شوند و وارد بهشت گردند و آنگاه اینان به عنوان آخرین نفرات وارد بهشت می شوند؟

اما اگر کسی توبه نکند و بمیرد اولین کسی است که وارد جهنم می شود. ان شاء الله خداوند متعال ما را از گزند این رذیلت- که مانند بعضی رذائل دیگر بیشتر هم گریبان گیر ما طلبه ها است -حفظ کند. حسد، غیبت و عجب از جمله رذائل اختصاصی نخبگان است. که علماء و طلبه ها و مدیران و هنرمندان از آن جمله اند. آنچنان که بعضی بیماری های جسمی مانند چاقی و مرض قند اختصاص به اشراف دارد. یک سری از بیماری های روحی هم مختص به اقشار خاصی از نخبگان است. و ما خواه ناخواه مبتلاییم. خداوند متعال ما را از معرض این معاصی و رذائل خارج کند.

خداوندا ما می خواهیم که به این عوارض و امراض مبتلا نشویم ولی خطا می کنیم و نمی فهمیم. لغزش می کنیم و حتی گاهی فضا ما را به این سمت می برد. گاهی دیگران ما را وا می دارند. هزار و یک عامل و محرک و رانشگر، سبب می شود که به دامن گناه بیفتیم و مبتلا به رذیلت شویم. ضعیفیم! تو خود فرموده ای که ما را ضعیف خلق کرده ای و البته قدرت هم داده ای. بار خداوندا به ما قوت و قدرت اطاعت از فرامین و احکام و دستورات خود را کرامت بفرما!

جملگی عمامه ایم!

چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ چه بدانیم و چه ندانیم؛ دیگران ما را سرباز امام زمان می خوانند و می دانند. مردم ما را این گونه می خواهند و می شناسند. برای همین است که نقاط ضعف ما را تحمل نمی کنند. توقع ندارند که ما بد باشیم! مایل نیستند بگویند: فلان طلبه یا روحانی فلان رفتار را کرد. این که ملاحظه می کنید مردم سخت می گیرند حق دارند. جایی عرض کردم ما طلبه ها مثل عمامه مان هستیم. سفیدیم یک لکه هم دیده می شود. ممکن است بعضی اقشار اینجور نباشند. خیلی آلوده اند. کسی نمی بیند. ولی کوچکترین لکه هم ما را سیاه می کند و دیده می شود. مثل عمامه بالاسریم.

در معرض انظاریم. اقشار دیگر اینطور نیستند. اصلا خود ما عمامه ایم. ما معمم نیستیم. بلکه به عبارت دقیقتر متعمّم هستیم. سفیدیم. عمامه سیاه هم همین طوراست. یک لکه سفید رویش دیده می شود. جوراب اگر کثیف بود ایرادی ندارد ولی عمامه نباید کثیف باشد! بلکه باید همواره سفید و تمیز باشد. مردم این انتظار را از ما دارند. و به حق هم انتظار دارند. البته نباید به اشتباه ما را معصوم تلقی کنند. این را باید توجه داشت و به مردم گفت.

مردم باید توقع عدالت از ما داشته باشند نه عصمت! ولی اگر عادل نباشیم حق دارند به ما اعتراض کنند. خود ما طلبه ها هم در بین خود از دوستان و اساتید خود توقع عدالت داشته باشیم نه عصمت! ممکن است خطایی بکند اما از طلبه گناه کبیره انتظار نمی رود. یا اگر مرتکب صغیره شد هی تکرار نکند که تبدیل به کبیره شود. طلبه باید اینجور باشد. خداوندا تقوا، ورع- که بالاتر از تقواست- و عدالت نصیب ما بگردان.

منبع: مهر


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 125 تاريخ : چهارشنبه 22 ارديبهشت 1395 ساعت: 19:38

صدای شیعه: کتاب «حوثیان یمن» اثر حجت الاسلام سید محمد طباطبایی‌فر از سوی انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب راهی بازار کتاب شد

سید محمد طباطبایی‌فرد با اشاره به لفظ حوثیان گفت: حوثی‌ها یک طایقه از زیدیه هستند که نقش موثری در طایفه زیدیه در یمن دارند که محل آنها بین منطقه صنعا و سعده قرار دارد و موقعیت علمی آنجا نیز یک منطقه عالم خیز است

وی افزود: از این منطقه پدر و پسری که نظریه پرداز فکری هستند که در حال حاضر به انصارالله یمن معروف شده اند. به خاطر وابستگی حوثیان به مکتب زیدیه در این کتاب، تاریخچه‌ای از مکتب زیدیه ارائه شده است

مولف کتاب حوثیان یمن گفت: مبنای فکری زید این است امامت مخصوص سادات فاطمی است و در برابر حاکم ظالم باید قیام به شمشیر داشته باشیم و به واسطه سادات نیز ادامه پیدا کند

او اضافه کرد: دولت ادریسیه در مراکش، دولتی در طبرستان و دولت یمن که از قرن سوم تا 1382 قمری در یمن حکومت کردند از پیروان جریان زیدیه بوده‌اند

طباطبایی‌فرد گفت: پس از فروپاشی زیدیه عصر خفقان در یمن شکل گرفت. عربستان در حذف جریان زیدیه دو محور را پیش گرفت اولی تطمیع شیوخ بعضی از قبایل عرب و دیگری ترویج سلفی گری که تا حدی نیز توانست موفق شود و زیدیه را به انزوا براند

وی افزود: تا اینکه بعد از پیروزی انقلابی روحیه انقلابی گری در یمن دمیده شد و فضای باز سیاسی و فکری در یمن ظاهر شد. یکی از احزابی که در این فضای باز ظهور کرد حزب شباب المومن بود که شخصی به نام سید حسین الحوثی رهبری آن را برعهده گرفت و از این رو این جریان به جریان حوثی مشهور شد که نام کامل رهبر این جریان سید حسین ابن بدرالدین طباطبایی الحوثی است.

مولف کتاب حوثیان یمن گفت: این جریان به مکتب زیدیه که علیه ظلم قیام می‌کرد وابسته است و هدف آنها احیای زیدیه است و از نظر سیاسی حضور موثری نیز داشته‌اند و اشتراکات فرهنگی و سیاسی با ایران پس از انقلاب اسلامی دارند و همین موجب شد که اقدام به تالیف این کتاب کنم

وی اضافه کرد: در این جریان حسین الحوثی به عنوان رهبر سیاسی و پدرش بدرالدین حوثی نیز به عنوان رهبر معنوی شناخته می‌شود. این کتاب به خاطر مبارزاتی که این جریان علیه آمریکا و صهیونیسم دارد برای عموم مردم مفید است اما بخش‌هایی از آن نیز برای قشر پژوهشگر مورد استفاده قرار خواهد گرفت

براساس این گزارش فصل اول این کتاب به بیان تاریخچه‌ای از حوثیان یمن پرداخته و در فصل دوم نگارنده سیر تطور این جریان را مورد بررسی قرار داده است. در فصل سوم که فصل کلامی فقهی است رویکردهای این موضوع مورد بررسی قرار گرفته و نقدهای این جریان به وهابیت نیز در این فصل آمده است. در فصل چهارم نیز به مباحث سیاسی حوثیان یمن پرداخته شده است.


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 22 ارديبهشت 1395 ساعت: 19:38

صدای شیعه: «من سالوادور نیستم»، آخرین ساخته منوچهر هادی از فیلم های اول اکران نوروز امسال بود که بیش از ده میلیارد تومان فروخته و رونقی به چرخه بی رونق سینما داده است. در این چند سال گذشته، تهیه کنندگان کمدی ساز سینما با حضور رضا عطاران در فیلمشان، با خیالی راحت دل به گیشه ای پرپول می سپارند و دیگر دعوایی برای نوبت اکران فیلمشان ندارند، چون خیالشان راحت است که عطاران پولساز، جور نوبت بد اکران را برایشان می کشد و فیلمشان را در گیشه میلیادی می کند. حال اگر اکران نوروزی، جذابیت های بصری کشوری مثل برزیل و بازی یک دختر موبور برزیلی را هم به کار اضافه کنی، خیالت از بابت فروش تخت می شود و دیگر به فکر قصه و میزانسن و باقی اصول حرفه ای سینما، نمی خواهد باشی.

در اکران نوروزی امسال سینما، فیلم هایی در حال پخش است که منتقدین سینما درباره آنها یادداشت ها نوشته اند و زبان به نقد و ستایش بازی ها و کارگردانی آنها گشوده اند. ولی چه می شود که با وجود افزایش قیمت بلیط سینما ها در سال جدید، باز این فیلم ها درآمد آن چنان بالایی نصیب تهیه کنندگان خود به همراه ندارند و پیروز گیشه، باز فیلمی نخ نما  با موضوعی کاملا تکراری به نام «من سالوادور نیستم» می شود؟

فیلمی کمدی با قصه ای یک خطی که ده دقیقه اول فیلم، همه چیز را لو می دهد و می ماند بازی رضا عطاران و شوخی های جنسی که دیگر انتخاب اول تهیه کنندگان برای این شوخی ها شده و حیف عطارانی که فیلم به فیلم در حال تنزل و تکرار نقش هایش است. داستان مردی نیکوکار و اخلاق مدار که به خاطر کار انسان دوستانه اش، از طرف یک شرکت هواپیمایی برای گردش به برزیل دعوت می شود و در آنجا یک دختر برزیلی،عطاران را به خاطر شباهت زیاد چهره‌اش با نامزد خیانت کارش که او را رها کرده، اشتباه می گیرد و بقیه داستان را می شود به راحتی حدس زد که از عطاران خواهش می کند که نقش نامزد سابق او را جلوی مادربزرگش بازی کند تا هدیه ازدواجی را که مبلغ به نسبت بالایی است را گرفته و ....

درست است که سینما به عنوان هنر هفتم، باید به فکر رشد و ارتقای فرهنگ عمومی مردم جامعه خود باشد، ولی در کنار همه اینها در درجه اول جذب مخاطب و گیشه در این صنعت، جایگاه مهمی دارد و اگر فیلمی با محتوایی ناب و درخور توجه، نتواند با قصه ای جذاب و بازی های روان، حرف خود را به مخاطب عرضه کند، دلیلی ندارد که مردم برای دیدن آن فیلم پول خرج کنند و وقت خود را تلف. ولی شاید همه چیز به این راحتی نباشد و بسیاری از فیلم ها با قصه ای جذاب و رعایت کامل اصول سینمایی، باز آنچنان در گیشه و فروش موفق نشده اند. در حال حاضر مردم با شرایط بد اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند و شاید گذران عادی زندگی برایشان دشوار باشد. نمی دانم؛ شاید در اوضاع مناسب اقتصادی هم باید بین مردم عادی جامعه و مردم همیشه سینمارو  در خصوص سلیقه فیلم دیدن و انتخاب های سینماییشان تفاوت قائل شد. مردم می خواهند بعد از گذران روزی پر از استرس و سخت کاری در کنار خانواده، اگر قرار باشد سینما را به عنوان تفریح شبانه خود انتخاب کنند، فیلمی مفرح، کمدی و شاد را ببینند و دیگر در آن لحظه به میزانسن و کارگردانی و قصه ای جذاب اهمیت نمی دهند.

فروش فیلمی در گیشه و تحلیل و علت فروش آن، عوامل فرهنگی و جامعه شناختی فراوانی دارد و نمی توان نسخه ای یکسان برای آن پیچید، با این حال اگر از همان مردم عادی جامعه درباره ثاثیرگذاری و خاطراتشان از سینما سوال کنی، شاید به ندرت در لیست فیلم های تاثیرپذیر زندگیشان، فیلمی کمدی خودنمایی کند.

این تضاد فروش فیلم، محتوا و سلیقه انتخاب مردم را شاید بتوان با نگاهی متفاوت در توجه مدیران سینمایی ما به هنگام اهدای جوایز ویژه خود در جشنواره های مختلف و بها دادن به فیلم هایی با نگاه هنر و تجربه ای کم مخاطب و شاید بی مخاطب جستجو کرد. وقتی الگوی اغلب سینماگران ما، سینمای بی مخاطب اروپا و فیلم های جشنواره های کن و ونیز باشد و قصه، قهرمان و دغدغه های مردم جایی در فیلم نامه های ما نداشته باشد، شوخی های جنسی، می شود حرف اول و آخر گیشه تئاتر و سینما و همچنان این جاده دو طرفه سینمایی مردم و مدیران و شاید سینماگران به راه خود ادامه دهد.

منوچهر هادی در این فیلم و شاید ده نمکی در همه فیلم های پرفروشش، سلیقه مردم در انتخاب دیدن فیلم های سینمایی را پیدا کرده اند و اگر به گفته منتقدین نتوانسته اند اصول سینمایی را در فیلم هایشان به درستی پیاده کنند، لااقل توانسته اند به صنعت سینما از نظر مالی آورده ای داشته باشند و شاید اصلا با نگاهی دیگر قرار نیست امثال ده نمکی و هادی ها جور محتوا و به تصویر کشیدن لحظه های ناب زندگی را در قاب سینما به عهده داشته باشند و بگذاریم تماشای این لحظه ها بر عهده امثال حاتمی کیا و قهرمان های بادیگاردش باشد.

منبع: نسیم آنلاین


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 1 ارديبهشت 1395 ساعت: 17:36

صدای شیعه: مجید باقری 32 ساله کارمند شرکت مخابرات و علاقه‌مند به رشته ورزشی دفاع شخصی و والیبال است. او برادر شهید عبدالله باقری است که هشت سال محافظ رئیس دولت نهم و دهم بوده است؛ دو برادر که پا در راهی خطرناک اما مقدس گذاشتند.

او بتازگی از سوریه و از جبهه‌های نبرد با تروریست‌های تکفیری بازگشته است اما خود را «مدافع حرم» نمی‌داند و معتقد است که ما مدافع حرم نیستیم، بلکه فدایی ولایت و بانو زینب کبری(س) هستیم.
او که شب قبل از عملیات را در کنار برادر شهیدش گذرانده بود، می گوید: جنگ  سوریه، عراق و لبنان همه  مقدمه‌ای برای اسارت ایرانیان است، اما دشمن نمی‌داند که شهادت جز وصال برای جوانان ولایتمدار ایرانی نیست و مرگ ما بقای این خاک و سرزمین است.
به عقیده او اگر شهید شویم به دامان امام حسین(ع) باز می‌گردیم، چرا که همیشه در  حسرت یاری رساندن به او در صحرای کربلا بودیم واگر بمانیم نغمه خوان سرفرازی ایران اسلامی‌ خواهیم بود. او سوریه امروز را کربلای دیروز می‌داند که هر روز عاشورایی در آن رقم می‌خورد، جایی که مسلمان و غیرمسلمان، ایزدی و سنی و شیعه در کنار هم در آشوب فتنه‌ای می‌سوزند که شمرها و عمر سعدها در آن دست به خون مردم آغشته کرده‌اند.

 دلتنگی فرزندش فدای آزادی دیگر مسلمانان
مجید باقری متأهل است و دلبستگی‌هایی چون من و تو به زندگی دارد، یک پسر بنام علی که چراغ زندگی و امید پدر است، همان‌گونه که دخترهای شهیدعبدالله باقری محدثه و زینب این روزها دلشان برای آغوش پدرتنگ شده است. او نیز می‌داند اگر مانند برادر به فیض شهادت برسد، پسرش علی همچون دخترعموهایش دلتنگی بابا را به دل خواهد داشت، اما دلتنگی فرزندش را فدای ساحت حرمی‌ می‌کند و انتظاری که هزاران زن و کودک سوری آن را در چنگال
دیو‏سیرتان داعشی فریاد می‌زنند.
مجید باقری که با برادر در سوریه از حرم دفاع کرده است، آن روزی را به یاد می‌آورد که سر برادر را در دامان گرفت و دست برادر را به دست خدا داد.

 با برادر کوچکش ساک سفر بسته است
مجید باقری که این روزها در تدارک رفتن دوباره برای دفاع از حرم است، نه تنها یاد شهادت برادر کمرش را خم نکرده، بلکه با معین برادر کوچکش این بار رخت سفر بسته است. او می‌گوید: گاهی دلم می‌شکند از حرف‌هایی که می‌شنویم که حرمت مدافعان حرم را برخی نادانسته زیر سؤال می‌برند.
او مسأله جالبی را مطرح می‌کند و می‌گوید: به کسانی که تهمت پول گرفتن به مدافعان حرم می‌زنند، می‌گویم آیا حاضرید صد میلیون پول بگیرید و دو پای خود یا دو دست خود را از دست بدهید؟ مسلماً هیچ‌کس قبول نمی‌کند، حتی پیشنهاد چندین برابر این پول را به ازای دادن یک انگشت رد می‌کنند، حسی که در قلب مدافعان و عاشقان ولایت موج می‌زند، ورای همه حس‌هایی است که تاکنون احساس کرده‌اید.
مادر شهیدعبدالله و مجید باقری بعد از شهادت فرزندش مادرانه بی‌قرار پسرهای دیگرش است و‌ دلشوره موجب می‌شود که مانعی عاطفی شود بر سر راه دو پسر دیگرش که این روزها عزم سفر به سوریه کرده‌اند.
مجید باقری می‌گوید: چمدانم را بسته‌ام و بزودی با برادرم می‌روم به راهی که عبدالله ما رفت، اما مادر دل نگران است. به مادرم گفتم تصور کن ظهر عاشورا است و از پنج پسرت یکی شهید شده و ندای «هل من ناصر ینصرنی» امامت را شنیده‌ای، آیا به خانم زینب(س) می‌گویی چون من یک پسر در راه شما داده‌ام از اعزام دیگر فرزندانم به جبهه حق معذورم؟ مجید باقری با این مثال ساده مادر را آرام می‌کند تا به او و برادرش اجازه دهد که راهی را که بن بستی در آن نیست و هر چه هست عاقبت به خیری است انتخاب کند.

 سختی‏های جنگ در سوریه
همسر مجید باقری به لطف خداوند و دعای معصوم از بیماری سختی شفا یافته است. او هم چون دیگر زنان از رفتن و بازنگشتن همسر دلهره دارد و بی‌تابی می‌کند، اما همسرش از عبدالله‌هایی تعریف می‌کند که برای شهادت نرفتند، بلکه رفتند تا زنان و کودکان بیگناه را از دام شیطان نجات دهند. شاید عبدالله‌ها شهید شوند، اما تعداد بسیاری زن و مرد مسلمان از دست داعش آزاد می‌شوند.
 مجید باقری می‌گوید: مثلاً در آخرین حمله پنج تن در عملیات به فیض شهادت رسیدند اما در عوض  نزدیک به دو هزار شیعه آزاد شدند.
ابتدای راه مدافع حرم شدن آغاز راه رسیدن به بهشت است و زیارتی که از نظر این مدافع حرم فقط و فقط تداعی بهشت و وارستگی از دنیاست که با بودن در حرم عقیله اهل بیت به چیزی غیر از عاشقی به ولایت فکر نمی‌کنی. روزهای مدافعین حرم با هم آن‌چنان در سوریه می‌گذرد که انگار همه بر سر سفره یک خانواده نشسته و برادرانه با هم زندگی می‌کنند. جنگ است و شرایط جنگی سخت است، اما سختی و تحمل سرما و گرما، بود و نبود غذا و روی زمین خوابیدن با لباس و اسلحه، فدای آرامش وطن و ناموس مردمی‌ است که عاشق اهل بیت طهارت(ع) هستند و این سربازان به عشق همین مردم ولایتمدار در گرما و سرما جان برکف به آرامش شب و روزمن و تویی فکر می‌کنند که شاید یادمان برود سفر و تفریح و تعطیلی ما مرهون خستگی‌هایی است که آنها با جان و دل پذیرای آن هستند.

 برای رفتن لحظه‌شماری می‌کنم
 نزدیک شدن به دیوسیرتانی که نه انسانیت می‌شناسند و نه خداباورند، شاید حال و هوای عجیب و دهشتناکی داشته باشد که هر کسی چنان جرأتی نکند که رو در روی حرمله‌های حرام سیرتی قرار بگیرد که ناموس مردم و بریدن سر کودکان برایشان همان رها کردن تیر سه شعبه بر گلوی علی‌اصغر حسین(ع) است، به همین راحتی! مجید باقری می‌گوید: علی‌رغم
وحشی‏گری‌های داعشی‌ها به یاد دارم در یک عملیات 48 تن از آنها را اسیر کردیم. با اینکه در فیلم‌ها و در صحنه شاهد سر بریدن‌ها و اهانت آنها به اجساد شهدا هستیم، اما منش سربازان ولایی چیزی جز انسانیت نیست و ندیدم که با اسیر بدرفتاری شود.

منبع: قدس آنلاین


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 186 تاريخ : چهارشنبه 1 ارديبهشت 1395 ساعت: 17:36

صدای شیعه: با قطعیت می‌توان گفت یکی از کسانی که اشراف خوبی درباره شخصیت اقبال لاهوری دارد، شخص مقام معظم رهبری است. جالب است بدانید ایشان کتابی هم درباره شبه قاره هند نوشته‌اند که یک فصل آن درباره اقبال لاهوری است. البته انتشار این کتاب به نزدیک نیم قرن پیش برمی‌گردد و شاید خیلی‌ها از این کتاب خبر نداشته باشند. کتاب «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان»، حدود پنج سال پس از قیام 15 خرداد 1342 توسط آیت‌الله سید علی خامنه‌ای تالیف و ترجمه شد. ایشان در مقدمه کتاب اشاره کرده‌اند نسخه اصلی این کتاب «کفاح المسلمین فی تحریر الهند» نام دارد که توسط یکی از علمای دانشگاه الازهر به نام «عبدالمنعم النمر» نگاشته شده اما از آنجا که آیت‌الله خامنه‌ای در هنگام ترجمه این کتاب، یادداشت‌ها و پژوهش‌هایی را برای بارورتر کردن این ترجمه در اختیار داشته‌اند و به لحاظ اینکه اگر این نکات در پاورقی ذکر می‌شدند، موجب از هم گسیختگی و عدم توازن متن و حاشیه کتاب می‌شد، آنها را در متن کتاب گنجانده‌اند، به همین دلیل نام ایشان بر جلد این کتاب، به عنوان مؤلف و مترجم ذکر شده است.

از آنجا که اول اردیبهشت مصادف است با سالگرد وفات اقبال لاهوری، ما فصل ششم این کتاب قدیمی و خواندنی را برای داشتن مروری کامل بر نظرات رهبر انقلاب در این کتاب، در ادامه می‌آوریم:

**نخستین کسى که نغمه پاکستان را ساز کرد

نخستین کسى که نغمه پاکستان را ساز کرد و با طنین فریاد رساى خود، ضرورت تأسیس دولتى مسلمان و پشتیبان مصالح مسلمانان و فرهنگ اسلامى را گوشزد کرد، شاعر و فیلسوف بزرگ مسلمان دکتر محمد اقبال بود. اقبال در میان مسلمانان و غیر مسلمانان به عنوان یک رجل سیاسى معروف نبود. مسلمانان او را از دریچه اشعار پرشور و پر احساسش که روح امید به بازگشت دوران مجد اسلامى را در مردم می‌دمید و عزت و بزرگداشت فرهنگ و آموزشهاى این آئین را، به آنان تلقین می‌کرد، شناخته بودند و به او عشق و ارادت می‌ورزیدند و از افکار و اندیشه‌هایش پیروى می‌کردند. درحقیقت افکار این مرد بزرگ، نقش رهبرى توده هاى مسلمان را ایفا می‌کرد و امید به پیدایش یک رنسانس اسلامى را در آنان زنده می‌ساخت.

از این رهگذر است که بسیارى از سیاستمداران و زمامداران هند، شعر اقبال را برانگیزاننده و پدید آورنده این طرز فکر که (جدائى مسلمانان از سایر ملیتهاى هندوستان، راهی قاطع است براى آنکه جامعه مسلمان، شخصیت ویژه خود را احراز کند و آزادانه در راه احیا فرهنگ و تمدن اسلامى گام بردارد) در مسلمانان می‌دانند.

نهرو می‌گوید: اقبال به زبان فارسى و اردو نیکو شعر می‌سرود، طبقه ممتاز مسلمان، شعر او را مبناى فلسفى خود انتخاب کرده و از این رو، افکارشان به تئورى تجزیه منعطف گشته بود. تردیدى نیست که قسمتى از شهرت اقبال بر اثر زیبائى شعرش بود ولى مهم‌تر و مؤثرتر آن بود که در روزگاری که مسلمانان در جست‌وجوى دست آویزى براى مطرح کردن مسئله تقسیم هند بودند، وى این نیازمندى را به طور کامل برآورده کرد.

**شعر اقبال دل‌ها را در پیرامون خویش مجتمع کرد

اقبال توانست فقط به وسیله شعر مذهبى و اسلامى خود - و بدون آنکه همچون دیگر رهبران، فعالیتى سیاسى داشته باشد - دل‌ها را در پیرامون خویش مجتمع کند. سپس آنگاه که همه افکار را متوجه خود یافت، یکباره طرز فکر سیاسى خود یعنى ضرورت تأسیس یک دولت مسلمان را بر آنان عرضه کرد و همگان را به سوى این طرز فکر رهبرى کرد.

وقتى در کنفرانس سالیانه «مسلم لیگ» که به سال 1930 در شهر«الله آباد» تشکیل شده بود، به ریاست انتخاب شد، با روحیه دانشمندى صاحبنظر و متفکرى عمیق، به سخن لب گشود و مسلمانان را به پذیرفتن این طرز فکر فرا خواند.

**اولین بار که تئوری پاکستان فریاد شد

در آن هنگام، محمدعلى جناح و مولانا محمدعلى که هر دو از بزرگ‌ترین رهبران مسلمان بشمار می‌آمدند، در لندن بودند. بنابراین اقبال، رئیس بلامنازع «مسلم لیگ» شد. هنوز تا آن هنگام، تئورى پاکستان در کنگره‌اى عمومى و با فریادى دسته جمعی، ابراز نشده بود و پیش از آن تاریخ، همه تلاش رهبران و توده فرمانبر، فقط به منظور آن بود که با فعالیتهاى پیگیر خود، حق مسلمانان را در مراکز بزرگ محفوظ داشته و سهم آنان از انتخابات پارلمان و مشاغل عمومی، در قانونی که پس از آزادى و استقلال هند تنظیم و تصویب خواهد شد، منظور بدارند و رفتن مولانا محمدعلى به لندن بدان جهت بود که از برادران هندوى خود مأیوس گشته بود و می‌خواست زمینه تحصیل این مزایاى مشروع و قانونى را در لندن فراهم کند. ولى اقبال، یک قدم به جلو برداشت، وى به عنوان رئیس«مسلم لیگ» در محیطى که اکثریت آنرا ملتى متعصب و مخالف با همه افکار و آداب اسلامى - یعنى ملت هندو - تشکیل می‌داد، فکر خود و آنچه را براى زندگى مسلمانان و براى حفظ میراث بزرگ و هنگفت اسلامی، ضرورى میدانست، اظهار کرد.

او به شیوه دانشمندى متفکر و محققى بزرگ، براى توده‌ها سخن گفت، و موجبات و حوادثى را که مؤید نظر او بود یک یک بر شمرد، فکر او عمیق و بیان او علمى و محققانه بود. خود وى در اثناى خطابه، سنگینى سخن خود را احساس کرد و بدین ترتیب اعتذار کرد:« من از این که بدین روش سخن می‌گویم و در مسئله‌ای که با بیان خشک علمى چندان سازگار نیست، اسلوبى تحقیقى و فنى بکار می‌برم، از شما شنوندگان پوزش می‌طلبم...»

«شماها براى ریاست این مجمع کسى را انتخاب کرده‌اید که هرگز نومیدى بدو روى نیاورده و طوفان حوادث، کاخ امید او را متزلزل نساخته است و همیشه با ایمانى قوى معتقد بوده است که آن نیروى نهانى که می‌تواند اندیشه بشر را از قید و بند رنگ و جنس و خون رهائى بخشد، هنوز در پیکر جامعه مسلمان، موجود و جارى است. آری، شما مردى را انتخاب کرده‌اید که معتقد است براى رهبرى انسان در زندگى فردى و اجتماعی، مهم‌ترین اثر و فعال‌ترین قدرت از آن دین است و بس...»

**مشکل اساسی مسلمانان از نظر اقبال

او از مشکلات خصوصى و جزئى که اذهان مسلمانان را به خود مشغول داشته، مطلقا سخنى نمی‌گوید. زیرا معتقد است که این مشکلات، همه ناشى از یک مشکل اساسى و مهم است و آن مشکل عبارت از آنست که مسلمانان. شخصیت خاص خود را از دست داده‌اند و جامعه اسلامى داراى موجودیت مستقلى نیست تا در سایه آن بتواند آزادانه به زندگى خود - آنچنان که می‌پسندد و می‌باید - سر و سامانى بخشد... به نظر اقبال، ریشه تمام بدبختی‌هاى مسلمانان هند - و شاید مسلمانان سراسر جهان - همین مسئله است؛ لذا پیش از همه چیز این مشکل را مطرح می‌کند و به رفع آن همت می‌گمارد، از اسلام و تشکیلات اجتماعى آن سخن می‌گوید و آنچه را باید مردم بدانند و بکار بندند تا از ننگ تقلید و تبعیت رهائى یابند، مورد مذاکره قرار می‌دهد. می‌گوید: «اگر ما فقط در هند، مقررات زندگى و تشکیلات اساسى را بر پایه اصول اسلامى انتخاب کنیم و بکار بندیم، ملتى نمونه و ایده آل به جهان عرضه خواهیم کرد که می‌تواند در وضع زندگى همه مسلمانان و شاید همه جهانیان، تأثیرى بزرگ و شگرف بگذارد. اینست هدف ما، هدفى که به خاطر آن می‌کوشیم در هند، تمدنى جدا و ملتى مستقل بوجود آوریم.»

**خطابه یک مرد مومن

او در آن اجتماع سیاسى همچون مردى که به دین خود و به نقشى که در زندگى ملت خود دارد مؤمن است سخن می‌گوید، معتقد است که مردم باید نغمه دروغین ملیت همگانى هند و اجتماع ساختگى گروه‌هایی که در دین و نژاد و زبان مختلفند در زیر لواى «هند بزرگ» را به یکسو افکنند، او به این نغمه که از حنجره سیاستمداران هندوستان بیرون آمده و در دل ملت جایگیر شده است، ایمان ندارد و معتقد است که منشأ آن چیزى جز ریاست طلبى و مقام پرستى رهبران نیست. اقبال فقط به اسلام و نقش اساسى آن در زندگى مسلمانان، ایمان داشت و همین ایمان خلل ناپذیر بود که موجب می‌شد با صراحتى تمام و بدون صحنه سازی هائى که سیاستمداران حرفه‌ای بدان خو گرفته‌اند، مسئله استقلال مسلمانان را - در ایالاتى که اکثریت سکنه را تشکیل می‌دهند - مطرح کند، بنابراین در آغاز خطابه تاریخى خود گفت:

«من در دوران عمرم هرگز فرمانده یا سرباز نظامى نبوده ام تا ناگزیر در برابر فرماندهى خضوع کرده باشم. سالهاى زندگى من همه در راه تحقیق و کاوش از حقیقت اسلام و آشنائى با فنون سیاست و ادب، مصروف شده است. نتیجه کوشش‌ها و برخوردهاى من با روح اسلام و تعالیم اساسى آن، بصیرت و بینایى خاصى است که در پرتو آن تشخیص داده‌ام که اسلام حقیقتى است جهانى و تا وقتى مسلمانان این روحیه را به طور کامل در خود حفظ کنند، من می‌توانم تا سر حد توانایى و با استمداد از آن بصیرت و بینائی، در اعماق اندیشه آنان مشعلى تابان برافروزم و اصول و مبادى اسلامى را که تنها ضامن برقرارى آینده ایده آل ماست، به آنان بیاموزم.»

**عصاره زندگی اقبال

این عصاره زندگى اقبال و خلاصه تحقیقات و نظریات او بود و بجز این هم هدفى و کارى نداشت؛ لذا بدون پروا از این هدف سخن می‌گفت و دلایلی را که براى اثبات صحت نظریه و ادعایش مفید می‌دانست، به تفصیل یاد می‌کرد.

در همین خطابه گفت : هندوستان، همچون کشورهاى اروپائى داراى وحدت زبان و نژاد و مذهب نیست، در این کشور ملت‌های مختلف با نژادها و زبان‌ها و مذهبهاى متنوع زیست می‌کنند، افکار و روش‌ها و هدفهاى زندگى این ملت‌ها، همچون ممالک اروپائى تحت تأثیر یک احساس واحد مشترک قرار ندارد، یقینا روا نیست که میراث این ملت‌ها، مورد تعرض و تجاوز قرار گیرد، بلکه می‌باید حق هر ملتى را بدو واگذار کرد و اختیار اداره و تعیین سرنوشتش را به خود او موکول ساخت تا به هر نوع که با سنن و تعالیم روحى و مذهبى او سازگار است مسیر خود را انتخاب کند. من امیدوارم که این مجمع موافقت و تأیید کند که پنجاب و ایالت شمال غربى و سند و بلوچستان به صورت دولت مستقلى درآیند.»

سپس گفت: «اگر من براى تأسیس این دولت اسلامى پافشارى می‌کنم فقط به این دلیل است که با ایمانى راسخ معتقدم: تشکیل چنین دولتى هم به نفع اسلام است و هم به صرف و صلاح هند. زیرا از یکسو موجب توازن قدرتهاى مختلف داخلى است و همین توازن قدرت‌ها است که آرامش و صلح را تأمین می‌کند، و از سوى دیگر براى اسلام فرصت و مجالى است که بتواند خود را از پیرایه هاى زشتى که در دوران حکومتهاى بى بند و بار و سودجو بدان بسته‌اند، پاک ساخته و حقیقت درخشنده و کامل خود را با اسلوبى متناسب و سازگار با روح زمان، به جهان عرضه کند.»

سپس در مورد قانونى که براى آینده هندوستان پیشنهاد شده بود، گفت: «کاملا روشن است که در آینده باید در شبه قاره هند، حکومتهایى بوجود آید که همه آنها تحت اداره دولت مرکزى واحدى که بر اساس وحدت زبان و دیگر خصوصیات قرار دارد، مجتمع باشند، این تقسیم حتما باید انجام گیرد، نهایت به صورتى که در آن، اجتناب از مشکلات موجود و رفع موجبات اختلاف، پیش بینى شده باشد. این کار بسى لازم‌تر از وضع قانون جدیدى براى آینده هند است، چه در این صورت همه مشکلات انتخاباتى خود به خود مرتفع خواهد شد...»

**هشدار به مسلمانان درباره انگلیسی‌ها

«هندوها اصرار دارند که انتخابات، به طور عمومى انجام گیرد، منظور آنان جز این نیست که بتوانند در این انتخابات اکثریت قاطعى به دست آورده، اقلیت‌های غیر هندو را در خود هضم کنند و نگذارند که هیچ یک از فرقه هاى مذهبی، شخصیت خود را به معرض بروز و ظهور درآورد و رسالت خویش را به انجام رساند و به همین منظور است که به مردم تلقین می‌کنند که: انتخابات ملى با حفظ امتیازات فرقه اى سازگار نیست. به نظر آنان ملیت عبارت از آن است که یک فرقه فداى فرقه دیگر شوند و در نتیجه هندوها بتوانند همه چیز را براى خود ضمانت کنند... ولى واقعیت امر، برتر از خیال پردازی‌هاى آنان است و ما هرگز به ادعاى غیر منصفانه آنان تن در نخواهیم داد.»

«راه حل هائى که از کارگاه‌هاى سیاست بریتانیا، به ملت هند پیشنهاد می‌شود فقط به منظور آن است که نفوذ دولت انگلیس را در این سرزمین باقى نگاه داشته و همگى را چشم انتظار لطف و عنایت آن دولت قرار دهد، بی شک انگلیسیها به مصلحت خود نمی‌بینند که مسائل مورد اختلاف را حل کنند زیرا در این صورت تمام بهانه‌ها و دست آوردهاى آنان براى اقامت در هندوستان، باطل و بى اثر خواهد شد. من به مسلمانان هشدار می‌دهم و اعلام می‌کنم که باید هرگونه وضعى را که هندوها یا انگلیسی‌ها پیشنهاد می‌کنند، مردود بدانند، راه مستقیم و میانه خود را که سرانجام به حفظ موجودیت اسلامى آنان منتهى می‌شود، طى کنند و با تشکیل دولتى مستقل، آزادى خود را که در سایه آن می‌توان خواسته هاى ملى و مذهبى را برآورده ساخت، بدست آورند.»

**اقبال چرا با وحدت مسلمانان و هندوها مخالف بود؟

اقبال، ضمنا توجه داشت که بلندگوهاى تبلیغاتى جبهه مخالف، طرز فکر غلط و ناموجهى را نیز در میان مردم شایع ساخته‌اند، این طرز فکر که اتفاقا با وضع برخى از ممالک شرقى همچون مصر تطبیق می‌کرد عبارت بود از اینکه: اتحاد دو فرقه - هندو و مسلمان - از این جهت ضرورى است که به برکت این اتحاد می‌توان انگلیس‌ها را از شبه قاره بیرون رانده حکومتى موافق صرفه و صلاح هر دو فرقه بوجود آورد. اعضاى کنگره وقتى می‌خواستند فکر تقسیم را محکوم و مسلمانان را از آن منصرف سازند، به این طرز فکر تمسک می‌جستند و کوششى داشتند که آنرا میان مسلمانان شایع کنند. در آن هنگام، مصر در دیده مسلمانان چهار گوشه جهان منزلت و مکانتى بسزا داشت و قیاس به آن کشور در نظر مردم مسلمان قیاسى صحیح و موجه می‌نمود. اقبال براى آنکه سخافت و بى پایگى این طرز فکر را ثابت کند، چنین گفت: «انگلیسی‌ها می‌کوشند که در برنامه هاى خود چنین وانمود کنند که اتحاد مسلمان و هندو از قبیل اتحاد مسلمانان و مسیحیان است که در کشور مصر و ممالک خاورمیانه با موفقیت روبرو شده است زیرا اختلاف مذهبى در هر دو مورد به طور مساوى موجود است. ولى این قیاس، قیاسى باطل است و تفاوت هند با دیگر کشورها موضوعى غیر قابل اغماض است ... اسلام، ارتباط دوستانه مسلمان با اهل کتاب (یهودى و مسیحی) را جائز و مشروع می‌داند و حتى ازدواج با زن کتابى را مجاز می‌شمرد، در حالیکه در مورد هندوها، نه هندوئیزم و نه اسلام به چنین روابطى میان هندو و مسلمان رضایت نمی‌دهند.

هندوها مسلمانان را مردمى نجس و مادى می‌دانند با آنها معامله و آمیزش نمى کنند و از ابراز محبت به آنان مى پرهیزند. مسلمان‌ها نیز متقابلا به دیده مردمى بت پرست - که نه پیامبرى به هدایتشان کمر بسته و نه کتاب آسمانى برایشان نازل شده - به هندوان می‌نگرند، و اگر گاه از طرف مسلمانان، سهل انگارى و مسامحه‌اى در این عقیده مذهبى شان بروز کند، جز آنکه بر عداوت و نخوت و بى اعتنائى هندوها بیفزاید و فکر نابود کردن و ریشه کن ساختن حریف را در مغز آنان راسخ‌تر کند، اثرى نخواهد داشت.»

**پاکستان و آرزوی بهشت اسلامی

بدین ترتیب، افکار اقبال عامل مؤثرى بود براى گرایش مسلمانان به فکر ایجاد دولتى مستقل - و یا به تعبیر و تصور خود آنان «بهشت اسلامى»- لذا مسلمانان ایالاتى را که کشور آینده و مورد انتظار، از آنها تشکیل می‌شد یعنى ایالاتى که اکثریت سکنه آن مسلمان بودند، در نقشه هندوستان مشخص کرده و از حروف آن ایالات، نام دولت جدید را انتخاب کردند. این حروف، کلمه «پاکستان» را تشکیل می‌داد، یعنى سرزمین پاکان.  با آنکه در هنگام ایراد این خطابه (سال 1930 ) اقبال رئیس«مسلم لیگ» بود، «مسلم لیگ» تا سال 1940 نظریه مستقیم را نپذیرفت و آنرا مبناى مبارزات حزبى قرار نداد.

پیش از 1940 تمام تلاش «مسلم لیگ» براى این بود که «کنگره» را به شناسائى حقوق اجتماعى مسلمانان وادار کند و از او تعهد بستاند که این حقوق در دوران حکومت آینده هندوستان، محفوظ و مرعى باشد؛ و فقط آنگاه نظریه اقبال را پذیرفت و آن را برنامه سیاسى خود قرار داد که از جانب هندوها مأیوس شد و احساس کرد که هندوها بر فرض سپردن این تعهد، به انجام آن تن نخواهند داد، و در این هنگام (سال 1940 ) بود که تمام همت خود را بر ایجاد دولت مستقل گماشته و براى تحقق بخشیدن به آن، به وسائل گوناگون تشبث جست و عاقبت در سال 1947 به آن واقعیت داد و کشورى بنام پاکستان به وجود آورد. بنابراین، پیشاهنگ و مبشر پاکستان محمد اقبال است و امروز به عنوان بنیانگذار دولت اسلامى جدید، از او نامبرده می‌شود و بی‌گمان تا روزى که نام «پاکستان» در تاریخ بشریت باقى و موجود است، نام« اقبال» نیز هم‌ردیف و برابر با آن، یاد خواهد شد.


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 143 تاريخ : چهارشنبه 1 ارديبهشت 1395 ساعت: 17:36